بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 129885
کل یادداشتها ها : 61
به یقین دلتنگی و سراسر مشتاق که بیایی روزی
خواهی آمد آخر ، صبح یک آدینه ، بعد یک شام دراز
خواهی آمد آخر ، ای سراپا گرمی ، بعد یک عصر یخی
و ظهورت زیباست ، مثل آغاز بهار ، بعد فصل سوزان
چه کسی گفت جدایی از ما ؟ ریشه اش قطع شود
چه کسی گفت نمی آیی تو ؟ کام او زهر شود
می توان یافت تو را هر جایی سر کوهی - در بیابان یا که در دریایی
می توان یافت تو را هر جایی کربلایی - عرفاتی یا که در سامرایی
هم غذایی شاید ، خشکه نانی که یتیمی دارد
هم نگاهی شاید ، به کشاورزی پیر که نظر دوخته بر چاک زمینی بی آب
بی گمان می بنی
خانه مان ویران - مردم آواره - کودکان گریان ، می توان گفت که هستی هر جا و امید است که آیی هر آن
ای عزیز زهرا (ع) ، ای غریب تنها - پس تو کی می آیی ؟
پس تو کی می آیی ؟